نشست ادبی «کلمات ملکوت» در مشهد برگزار شد بخش عمده‌ای از شعر فارسی، شعر آیینی است پیکر کارمند شهید سفارت ایران در سوریه، پنجشنبه در مشهد تشییع می‌شود سومین اجتماع بزرگ دختران سلیمانی در مشهد برگزار خواهد شد برگزاری جشن تکلیف دانش‌آموزان مشهدی در حرم مطهر امام‌رضا(ع) + فیلم (۴ دی ۱۴۰۳) برگزاری مراسم وداع با پیکر کارمند شهید سفارت ایران در سوریه، در حرم امام‌رضا(ع) لزوم تعامل و همگرایی دستگاه‌های اجرایی ستاد خدمات سفر خراسان رضوی برای خدمات‌رسانی شایسته به زائران رضوی و مسافران نوروزی رابطه تعقل با سخن گفتن امروز را غنیمت بدان! | درباره جایگاه و اهمیت بهره‌مندی از نعمت عمر در کلام اهل‌بیت (ع) وقتی شیطان با «واجب» ما را از عمل به «اوجب» بازمی‌دارد! ۸ زندانی جرائم غیرعمد به همت خادمان بارگاه منور رضوی آزاد شدند تولیت آستان قدس رضوی: روحیه مقاومت در برابر مستکبران هیچ‌گاه از بین نخواهد رفت گلی که گونه‌اش از ارغوان لطیف‌تر است مادران همیشه منتظر جامعه، آماده فعالیت بیشتر
سرخط خبرها

یک روضه خوان صدا کنید...

  • کد خبر: ۲۳۹۱۴۸
  • ۲۵ تير ۱۴۰۳ - ۱۷:۱۶
یک روضه خوان صدا کنید...
چند باری شده که جمع رفقا برنامه‌های متعدد شعرخوانی یا گروه‌های مستند سازی گفته اند بیا برویم عاشورا کربلا باشیم و جرئت نکرده ام. واقعا از بیخ قلبم ترسیده ام.

لالم، قفلم، انگشت ندارم برای تایپ کردن. ۱۰ تکه میلگرد توی دست هایم دارم همان قدر بی روح. همان قدر سرد. همان قدر موج دار و به درد نخور. عاشورا که می‌رسد این جوری می‌شوم. چند باری شده که جمع رفقا برنامه‌های متعدد شعرخوانی یا گروه‌های مستند سازی گفته اند بیا برویم عاشورا کربلا باشیم و جرئت نکرده ام. واقعا از بیخ قلبم ترسیده ام.

دوست و رفیق هم کم ندارم که عاشورای هر سال کربلایی اند و غروب شام غریبان هر سال هم چندتایی عکس و فیلم و سلفی دشت می‌کنم از اینکه به یادتیم و حواسمان هست و یادت کردیم، ولی باز هم دلم رضا نشده که بروم. دلم می‌گفت و چند نفری هم که پرس و جو کرده ام همین را تصدیق کرده اند که عاشورای کربلا بیشتر بهت دارد و شوک تا اینکه اشک داشته باشد و حزن و سوگ. تو توی کربلا بیشتر بند دلت پاره می‌شود تا اینکه دلت بشکند و وای از وقتی که قرار باشد از عاشورا چیزی بنویسی.

آقا انصاف خوب چیزی است. انصاف نجات دهنده است. انصاف داشته باشی امکان ویزای بهشت و رستگاری ات خیلی به صدور نزدیک است. رفیق کاسبی داشتیم که مدتی در دفترش رفت وآمد داشتم. سر قصه جابه جایی دلار و تغییر قیمتش به یک سؤال شرعی خورده بود. ظهر رفتیم مسجد بازار و از امام جماعت پرسید که بیشترک بفروشم یا نه؟ حلال است یا شبهه ناک است؟ پیرمرد دستی به محاسنش کشید و گفت: حلال است ولی بی انصافی است حسین (ع) را بی انصاف‌ها کشتند.

از پیرمرد خداحافظی کردیم و بعد به جمله اش تا غروب فکر می‌کردم. راست می‌گفت. حسین (ع) را بی انصافانه کشتند. خانواده اش را بی انصافانه اسیر گرفتند و فلک با حسین (ع) بی انصافانه تا کرد. کشتی قبول، اسب بر پیکر دواندن و سنگ بر دندانش زدن چه بود؟ گوشواره می‌خواستی قبول، از گوش دخترش آرام باز می‌کردی، کشیدن و کندن چرا؟ اسارات می‌بردی قبول، بر اشتر بی جهاز چرا؟ یک نفر روضه خوان صدا کنید من نمی‌توانم این متن را به پایان برسانم.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->